ویژگی های هارمونی
موسیقی قرن بیستم ,در قرن بیستم تمبر و رنگ، نقشی بهمراتب مهمتر از دورههای گذشته در آثار آهنگسازان ایفا میکنند، بهگونهای که ظهور موسیقیای مانند سُنُریکا[1] را میتوان نتیجهی این توجه خاص به رنگ و تمبر دانست. شناخت ویژگیهای این نوع موسیقی میتواند تصویر بهتری از موسیقی نیمهی دوم قرن بیستم ارائه دهد. پروفسور آ. ماکلیگین[3] در مورد ویژگیهای هارمونی در این موسیقی مینویسد:
«ویژگی اصلی هارمونیِ سُنُر احساس طبیعی رنگها با امکان شنیدن تُنهای جداگانه است. خصلت برجستهی هارمونی سُنُر حاکمیتِ بلامنازعِ دیسُنانس[5]ها است»[6]
قطعه اصوات شب
قطعاتی مثل «اصوات شب» اثر بارتُک[7]، قسمت دوم از سمفُنی دوم پرُکُفیِف[8] و قطعهی سوم از پنج قطعهی ارکستری آ. شوئِنبِرگ[9] را میتوان نمونههایی از این نوع موسیقی و هارمونی برشمرد. چنانچه در این نوع موسیقی عناصر تُنی[10] مشاهده نشود از آن بهعنوان سُنُریستیکا یا موسیقی نویزها نام برده میشود (مانند ابتدای قطعهی مرثیهای برای قربانیان هیروشیما اثر ک. پِندِرِسکی[11]).[12]
این نوع موسیقی، با آنچه در دنیای موسیقی در نیمهی دوم قرن بیستم اتفاق میافتد ارتباطی تنگاتنگ دارد. در این بُرههی تاریخی پیشرفتِ فنّاوری و امکاناتی که استودیوهای موسیقی الکترونیک و کامپیوتر در اختیار آهنگسازان قراردادند، دریچههای جدیدی را برای ایجاد صداها، تمبرها و رنگهای متنوع و بدیع گشود.
آهنگسازان توانستند از این امکانات، برای خلق اصوات جدید و پی بردن به ماهیت درونی صداها استفاده کنند. موسیقیهایی مانند الکتروآکوستیک و اِسپِکترال ازجمله مهمترین مکتبهای آهنگسازی معاصر هستند که همگام با پیشرفت فنّاوری و با کمک آن توانستهاند مسیری نو را به روی آهنگسازان بگشایند.
نویسنده: میثم صادق
واژه سُنُریکا
[1]واژهٔ «سُنُریکا» از کلمهٔ لاتین sono به معنای طنینانداز شدن، زنگ زدن سرچشمه میگیرد. سُنُریکا معادل «موسیقی طنینها» یا سُنُرها است و این واژه اولین بار توسط یو. خُلُپُف مورداستفاده قرارگرفته است. اصطلاحات نزدیک به این اصطلاح عبارتاند از: موسیقی تمبرها، کُمپوزیسیون statistical، موسیقی طنینها و تکنیک گسترههای رنگهای صوتی.
[3]A. makligin
[5] dissonance
[6]ی. ن. خُلُپُف، تئوری کُمپوزیسیون معاصر، تهران: همآواز، 1393، ص 408
[7]Bela bartok
[8]Sergei prokofiev
[9]Arnold schoenberg
[10]پروفسور آ. ماکلیگین در بخش دوم از فصل یازدهم کتاب تئوری کُمپوزیسیون معاصر از دو اصطلاحِ تُن بودن و نویز بودن بهعنوان عواملی که سطح سُنُریته تا حد زیادی با آنها در ارتباط است صحبت میکند: «سُنُریته با دو مؤلفهٔ دیگر نیز در ارتباط است: تُن بودن و نویز بودن- سطحِ سُنُریته تا اندازهٔ زیادی به این دو وابسته است. تُن بودن، قابلتشخیص بودنِ بارزِ ارتفاعها و نسبتهای فاصلهای را تصور میکند، چیزی که کمتر خاص سُنُریته است» جهت کسب اطلاعات بیشتر با گیتار آواز تماس بگیرید.
[11]Krysztof penderecki
[12]ت. ک. م، ص 409